دیروز عصر، اول فروردین برایمان مهمان آمده بود.
وسط مهمانی یکگوشم به صحبتهای مهمان بود و یک گوشم به صحبتهای آقا در حرم امام رضا علیه السلام.
گاهی از فعالیتهای مکتب اسلامی برای مهمانمان که جوان نبود و پا به سن گذاشته بود میگفتم؛
از اینکه مکتب اسلامی و مجموعههای مشابه در کشور، با #توکل به خدا و همت مردم و خانوادهها توانستهاند تحولی در تعلیم و تربیت کشور ایجاد کنند؛
از اینکه #تربیت_اسلامی را محقق کردهاند؛
از این گفتم که بچههای مکتب اسلامی به کمک خانوادهها، حتی برای #سلامت شهر هم دست به کاری زدهاند کارستان، محصولات #ارگانیک تولید میکنند، هم محصولات #کشاورزی هم دام؛
حتی برای #اقتصاد_اسلامی و بدون ربایش هم کارها کردهاند.
مهمانمان که جوان نبود و پا به سن گذاشته بود گفت: این کارها خوب است، ولی بالاخره برای جمعیت امروز این شهر و کشور این کارها پاسخگو نیست، محصول سالم و اسلامی و ارگانیک چون سودی تویش نیست شکست میخورد، تقاضا زیاد است و عرضهی شما کم.
گفتم که وقتی این کار را شروع کردیم کم بودیم و حالا بعد از چندماه یک جامعه چندصدنفری هستیم و تازه خبرهایش هم به گوشمان میرسد که در فلان منطقه و فلان استان و شهر هم از این دست کارها شروع شده است، کارهای #آتش_به_اختیار.
گفت خیلی امیدواری! ما که امیدی نداریم ...
این را که گفت دیگر گوشم به صحبتهای مهمانمان که جوان نبود و پا به سن گذاشته بود نبود، شش دانگ حواسم به صحبتهای آقا بود آقایی که پا به سن گذاشته ولی جوان است، از خودباوری ملی میگفت و از اعتماد به نفس ملی و از جوانان:
«ما از اینها(جوانان) استفادهی درستی نکردهایم؛ امروز هم متأسّفانه استفادهی درستی نمیکنیم. اینکه بنده اصرار دارم که جوانها هر جایی که دستشان میرسد خودشان کار کنند، #اقدام کنند، تأسیس کنند، #ابتکار کنند بهخاطر این است. یک برنامهریزیِ جامعی لازم است در کشور انجام بگیرد برای استفاده از این مجموعهی جوانی که ما در کشور داریم.
اینکه ما گفتیم «آتش به اختیار»، فقط مخصوص کارهای فرهنگی نیست، در همهی زمینههایی که برای پیشرفت کشور مؤثّر است جوانها میتوانند نقشآفرینی کنند. این یکی از امکانات ما است.»
#مقام_معظم_رهبری
مورخ:۱۳۹۷/۱/۱