اینجا نمره و رتبه و حفظ مطالب غیر مفید ارزش نیست؛
اینجا در مکتب اسلامی ارزش، عمل است، کار است، مفید بودن است.
فکر کردهاید ضرر و خیانت یک دانشمند و عالم بی عمل چقدر است؟!
اینجا نمره و رتبه و حفظ مطالب غیر مفید ارزش نیست؛
اینجا در مکتب اسلامی ارزش، عمل است، کار است، مفید بودن است.
فکر کردهاید ضرر و خیانت یک دانشمند و عالم بی عمل چقدر است؟!
شهید_بهشتی :
ما باید اصلِ «لااکراه فی الدّین، قد تبیّن الرّشد من الغی، فمن یَکفر بالطّاغوت و یؤمن باللّه فقد استمسک بالعروة الوثقی لانفصام لها» را رعایت کنیم.
روی کلمه کلمه این آیه دقت کنید. باید تکتک این شعارها، که در هر یک از این جملههاست، حفظ بشود.
اجباری در #انتخاب آیینِ زیستن نباشد. آنچه هست، روشن کردن راه و بیراهه است.
برای این منظور باید همیشه در کارهایمان و در برخوردهایمان و در نظام دادنهایمان طوری عمل کنیم که انسانها حس کنند دارند به پای خودشان حرکت میکنند؛ آنهم نه یک احساس کاذب، بلکه یک احساس صادق.
دو جور مدیریت هست: مدیریتی که ادارهشوندهها را در یک مکانیسم قوی قرار میدهد و آنها چون ذرّاتی با یک مغناطیس نیرومند، اما فاقد آگاهی، به دنبال مدیر حرکت میکنند. این مدیریت درخور یک جامعه انسانی و اسلامی نیست.
یک نوع مدیریت هم هست که همیشه به ادارهشوندهها #میدان میدهد که احساس کنند خودشان دارند فکر میکنند؛ خودشان دارند خلاقیت نشان میدهند؛ خودشان ابتکار و ابداع دارند و خودشان دارند حرکت میکنند. اما میدانند که حرکتهایشان باید به هم پیوسته باشد؛ تک نمانند. ایمان آوردهاند به اینکه تک ماندن همان و باطل شدن و عاطل شدن و بیثمر، یا کم ثمر شدن همان. این مدیریت پایدارتر است.
در این راه باید خیلی خون دل خورد. یک معلم باید خیلی خون دل بخورد تا کلاس را طوری اداره کند که بچه احساس آزادی هم بکند. خیلی خون دل خوردن دارد و خیلی انسان باید در خودش سرمایه جمع کند تا بتواند این کار را بکند. ولی معلمان عزیز باید به عنوان یک معلمِ متعهد مسلمانِ انقلابی این کار را بکنند، والاّ از بچهها مهره ساختن هنر نیست. از بچهها مهره نسازید!
منبع: کتاب نقش_آزادی_در_تربیت_کودکان
اینجا زندان مدرسه نیست، اینجا مکتب_اسلامی است
شهید_بهشتی
میدانید که بسیاری از اوقات کوششهای بنده و شما، به عنوان پدر و مادر، و کوششهای معلم و مدیر و ناظم در مدرسه، برای برخورد تند و مهارکننده با بچهها از کجا برمیخیزد؟ از ضعف ما. گاهی اوقات، مخصوصا در کلاس یا در خانه، صحنههایی پیش میآید که خُرد کننده و منحرف کننده است.
گاهی اوقات که من این بحث را به صورت خصوصی یا عمومی ایراد میکنم دوستان میپرسند،: «فلانی! یعنی میگویی که بچهها را آزاد بگذاریم هر جا دلشان خواست زندگی کنند؟»
خیر! بنده چنین چیزی عرض نمیکنم. بنده میگویم سایه لطف و مرحمتتان را بر سر بچهها طوری بگسترید که بچه #آدم باقی بماند؛ همین! نمیگویم سایه خود را از سر آنها کم کنید - خدا نکند! میگویم به بچهها میدانِ عملِ آزادانه بدهید.
آخر این هم شد زندگی؟! حالا که زندگیها قدری ابزار و آلات زیاد هم پیدا کرده وا مصیبتا! بچههای آن روز اقلاً در حیاط میتوانستند یک جفتک چارتکی بازی کنند؛ ولی به بچههای حالا، بر طبق آن روش اول، باید دائماً گفت: «بچه نکن!»؛ «بچه توپ نزن گل میشکند!»؛ «بچه...»
بچهها میشوند یک موجود کِز کرده واقعی، در معرض انحرافهای سهمگین؛ بچههای عقدهای که از هر فرصتی برای انتقامگیری از محیط ناسازگار استفاده میکنند. منتها گاهی انتقامگیریها خشن است و من و شما را بیدار میکند؛ گاهی انتقامگیریها خشن نیست؛ سر به تو دارد؛ سر و صدا ندارد؛ ولی یک روزی من و شما را از پا در میآورد که دیگر راه چاره به رویمان بسته است.
اگر بچه من و شما در داخل خانواده بچهای است گوشهنشین؛ اگر بچهای است که دائماً در خودش فرو میرود؛ اگر بچهای است که حتی در بزم خانوادگی شرکت نمیکند؛ میدانید چرا؟ چون از آغاز به او فرصت آزاد زیستن ندادید.
منبع :کتاب نقش_آزادی_در_تربیت_کودکان
محمد که ۱۴ ۱۵ سالش بیشتر نبود، میشنوه رضاخان میخواد چادر و روسری از سر زنا برداره،
سریع دست دوتا خواهر و مادرش رو میگیره و میبره توی روستایی که صد کیلومتر با شهرش یعنی طبس_گلشن فاصله داره تا خدای نکرده چادر از سرناموسش برداشته نشه.
محمد و خواهرا و مادرش تنهای تنهای تنها توی رودنی نزدیک 40 سال زندگی میکنن و ...
این بخشی از قصهی یک قهرمان گمنام عفاف و حجابه، حاج محمد مهریان
دوره تابستانه مکتب اسلامی
🔸قرآن
🔸طب اسلامی
🔸مهدویت
🔸و...
شروع ویژه پسران شنبه 23 تیرماه ساعت10صبح(برگزاری:هرهفته روزهای زوج ساعت 10صبح)
شروع ویژه دختران یکشنبه ساعت10مسجد اعظم(برگزاری:هرهفته روزهای فردساعت 10صبح)
#اسفراین میدان امام مسجد اعظم
هجدهم تیر امسال یعنی سال 1397 دو مناسبت باهم تقارن پیدا کرده که این تقارن به نظرم تقارن محترم و مبارکی است.
روز شهادت حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام و روز ادبیات کودک و نوجوان یا همان روز درگذشت مهدی آذریزدی.
ادبیات کودک و نوجوان، اعمّ از قصه و شعر و کتب درسی و علمی و دینی و خلاصه هر منبعی که کودک و نوجوان امروز ما از آن تغذیه میکند از غنای کافی برخوردار نیست. کارهای زیادی انجام شده است، متون خوبی هم تولید شده است امّا آنچه در خیلی از آنها مشاهده نمیشود حکمت است.
کودک و نوجوان امروز ما نمیگویم اصلاً، ولی میگویم خیلی خیلی کم حکمت میخواند.
حکمت یعنی ارتباط ذرات این عالم را با خالق این عالم بفهمد، ارتباط ذرات این عالم را باهمدیگر نیز بفهمد.
حکمت یعنی بداند هر چیزی نقشی دارد و این نقش را نقاشی باتدبیر، صورت کرده است.
برایم راحت نیست که حکمت را بهاختصار توضیح بدهم و باید مفصل حکمت را شرح بدهم و بگویم که منظور چیست ولی لاجرم مثالی میزنم و رد میشوم.
حکمت چیزی خیالی نیست که فقط بچهها در قصهها آن را بخوانند، حکمت را باید ببینند، بشنوند، حس کنند و با تمام وجود درک و اعتراف کنند که مگر میشود رابطهای بین فلان چیز با خالق یا با دیگر مخلوقات نباشد؟!
مثالی ساده بزنم و این بحث را رها کنم.
در کتاب فارسی و علوم و جغرافیا شاید این جمله تکرار شده است: باران آمد یا باران بارید.
این یک جمله کاملا طبیعی است که برای هیچ دانشآموزی استبعادی ندارد و همه آن را میفهمند. این جمله و مثل این جملهها در کتابهای علوم تجربی و زیست و ... همیشه بهصورت مجهول میآیند و گویی هیچوقت این امور فاعلی ندارند، جمله باران آمد فاعلی ندارد پس هیچکسی هم از فاعلش سؤال نمیکند.
امّا قرآن همین مسئله را اینگونه بیان میکند:
و انزلنا من السماء ماءً
التفات ویژهای هم روی فاعل این انزال دارد.
این مثال به قدری ساده به نظر میآید که بلافاصله بعدش گفته میشود: «آن جملهای که در کتاب علوم تجربی یا فلان قصه نوشته شده است هم منظورش همین است، آنها که منکر خدا نیستند.»
ولی تفاوت نگاه حکمت محور و نافی حکمت همینجاست، در همین التفات ساده و به نظر حقیر.
الغرض سخن طولانی نشود که قرار بود ارتباط شهادت رئیس مذهب تشیع و روز ادبیات کودک و نوجوان را بیان کنم. احادیث اهلبیت علیهمالسلام نیز سراسر حکمت هستند و انسان را حکیم میکنند و مدام ارتباط اشیاء را با خالق و با یکدیگر بیان میکنند؛ اما حدیثی که بهانهی اصلی این نوشتار شد حدیثی طولانی است که امام صادق علیهالسلام به یکی از اصحاب نزدیکشان به نام مفضل املا میکنند.
امام در این حدیث طولانی که ظاهراً در چهار جلسه به مفضل املا کردهاند به بیان دقیقترین نکات علمی مثل فیزیک، زیستشناسی، شیمی، پزشکی و ... میپردازند که به اعتراف دانشمندان غربی در کتاب "مغز متفکر شیعه امام جعفر صادق علیهالسلام"(1) پیش از امام صادق علیهالسلام یا شاید پیش از پیامبر صلی الله علیه و آله این سخنان قائلی نداشته است.
نکته جالب این حدیث مثل تمام احادیث اهلبیت و آیات قرآن این است که امام مدام یادآوری میکند که ای مفضل فکر کن، عبرت بگیر و دقت کن که فاعل و خالق فلان مسئله کیست و اگر او نبود چه اتفاقی میافتاد و مهمتر اینکه اگر او نبود اصلاً ممکن بود به این شکل اتفاق بیفتد؟
به نظرم آموزشوپرورش امروز برای متحولشدن، اگر فقط محور تمام دروسش را مثل علوم تجربی، فیزیک، شیمی، زیست و جغرافیا کتاب توحید مفضل قرار بدهد گامی اساسی را برداشته است، تأکید میکنم محور تمام دروس، نه اینکه از توحید مفضل هم در کتابهایش حرف بزند ولی چیدمان و ساختمان آن درس بر مبنای نظریههای غربی باشد.
اگر تابهحال کتاب توحید مفضل را نخواندهاید یا خواندهاید و گمان میکنید که این کتاب در حد این ادعا نیست که قابلیت تحول در نظام آموزشی کشور را داشته باشد خواهشا آن را دوباره بخوانید فقط این بار ذهنتان را از فرضیههای غربی خالی کنید و مثل مفضّل در محضر امام صادق علیهالسلام بنشینید و فقط به حرف او گوش دهید نه حرف هیچ کس دیگر.
(1) در صحت تمام گفته های این کتاب و نقل قول های آن جای شک وجود دارد، لکن در اصل ادّعای مذکور و شهرت این ادعا شکی نیست.
جلسه تبیین و بررسی مکتب اسلامی، با حضور مؤسسین مکتب اسلامی
زمان: امروز شانزدهم تیرماه ۱۳۹۷. ساعت ۱۸
صبر یعنی چه؟
صبر یعنی در میدان باقی ماندن، از میدان بیرون نرفتن.
بعضی از میدان میگریزند؛ بعضی نمیگریزند امّا بتدریج از میدان کناره میگیرند؛ این خلاف صبر است.
صبر یعنی پایداری کردن، در میدان ماندن، استقامت کردن.
صبر یعنی چشم به هدفهای دور و به افقهای دور دوختن؛ چشم دوختن به هدفهای دور.
گاهی انسان از یک موفّقیّت نقد خرسند میشود، خوشحال میشود، گاهی مغرور میشود، و خطرناک این است که قانع میشود؛ این خطرناک است؛ این موجب میشود که انسان در میدان باقی نماند. نه، هدفِ دور را نگاه کنید، قلّه را نگاه کنید.
مقام_معظم_رهبری
مورخ:۱۳۹۷/۴/۹
مقدمه
مقام معظم رهبری:
"خط کلی نظام اسلامی رسیدن به تمدن اسلامی است."
"برای ایجاد یک تمدن اسلامی دو عنصر اساسی لازم است: تولیدفکر پرورش انسان"
برای
اینکه بخواهیم به تمدن اسلامی برسیم باید از تزکیه و تعلیم فعلی شروع کنیم
که آینده این کشور خواهند بود یعنی برای رسیدن به تمدن اسلامی باید از
آموزش و پرورش شروع کنیم.
باید نسلی را تربیت کرد که نگاه تمدن ساز داشته باشد، خودش را برای ساخت یک تمدن آماده کند نه برای شغلی در آینده با حقوق خوب
باید
نسلی را تربیت کرد که انقلابی باشند و قصد انقلاب داشته باشند؛ انقلاب
برای از بین بردن ریشه فساد و استعمار در کشور نسلی که خودش را فداای کشورش
و تمدن اسلامی بکند.توسعه و تکامل در جهان امروز دو مفهوم مترادف هستند
اما از نظرگاه اسلام این چنین نیست در تفکر امروز غرب و تفکری که به تبع
غرب زدگی در سراسر کره زمین اشاعه پیدا کرده است تکامل بشر اصولادر توسعه
اقتصادی انگاشته می شود، حال آنکه اسلام تکامل انسانی را و رسیدن به مقام
عبویت الهی می داند
یافته ها
این مکتب اسلامی
در سبزوار که حدود یکسال از تشکیل آن می گذرد براساس سند تحول و الگوهای
مورد پذیرش امام خمینی(ره) می باشد. در این مکتب خانواده ها نقش محوری و
بسیار مهمی دارند و همین باعث ایجاد نوعی صمیمیت و همدلی بین اعضای خانواده
و خانواده های دانش آموزان باهم می شود.
همچنین تشکیل جلسه هایی تحت
عنوان«امت واحده» و آگاه شدن خانواده ها از مبانی مکتب وحتی کاربردروش های
مکتب در خانه که هدف اصلی آن فعال شدن خانواده ها دربحث اموزش و تربیت است
یکی دیگر ازبرنامه های این مکتب است.
بیشترین چیزی که حکمت آموزان را به
این مکان جذب کرده است دادن اختیاری که مطابق با فطرت انسانهاست و نبودن
اجبار در این مکان است و این باعث افزایش اعتماد به نفس در آنها شده است.
علاوه
بر آن کلاسهای آموزشی مانند طراحی لباس به سیک ایرانی، کاشت گیاهان مثمر،
طب اسلامی,اموزش دروس به صورت کاربردی،قانون اساسی و....یکی دیگر از عوامل
ترغیب بچه ها به این مکتب شده است و در واقع تمام کلاس ها بر محوریت قرآن
است.
این مکتب به منظور انس با خلقت ،آشنایی با نشانه های طبیعت،شناخت
دانش اموز از ظرفیت هاوتوانایی خود سفرهایی به طبیعت را در برنامه های خود
قرار داده است.
هزینه های این مکتب به صورت داوطلبانه است و هیچ اجباری
در پرداخت آن نیست و آنها از روش هایی همچون صندوق قرض الحسنه حضرت
خدیجه(س)، فعالیتهای اقتصادی و .... نیازهای مالی مکتب را تامین می کنند.
آنها
به دادن زکات علم از طریق آموزش دادن تعلیمات خودبه دیگران تاکید دارند و
قلمداد می کنندکه این گونه است که انسان علمش نافع و تاثیرگذار می شود ؛در
واقع دانش اموزان با اموزش به سطح پایین تر خود علاوه بر افزایش اعتماد به
نفس,باعث تقویت شدن همان مباحث درخود او می شود.انشاا...
نتیجه گیری
مکتب
اسلامی گامی است در جهت رشد و تحولی که قران کریم از آن سخن گفته وتمام
امور آن مطابق با سندتحول است همچنین اولین کاری که مسببش شده کاهش اظراب
وافزایش اعتماد به نفس است و به دانش اموزان
این امکان را داده که با آگاهی و اختیار مسیرشان را انتخاب کنند.
در
واقع مکتب بستری برای تثبیت اعتقادات؛ رشد و تربیت حکمت آموز، مربی و
خانواده ها است و با وجود مسائل علمی آموزشی در مکتب اسلامی اولویت اول
تربیت است همان طور که در قرآن آمده :
«یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه»: تقدم تزکیه بر تعلیم
در واقع چون قرآن کریم را محور خود قرار داده است پس روش خوبی برای پرورش است.