شهید_بهشتی :

ما باید اصلِ «لااکراه فی الدّین، قد تبیّن الرّشد من الغی، فمن یَکفر بالطّاغوت و یؤمن باللّه فقد استمسک بالعروة الوثقی لانفصام لها» را رعایت کنیم.


 روی کلمه کلمه این آیه دقت کنید. باید تک‌تک این شعارها، که در هر یک از این جمله‌هاست، حفظ بشود.

 اجباری در #انتخاب آیینِ زیستن نباشد. آنچه هست، روشن کردن راه و بیراهه است. 


 برای این منظور باید همیشه در کارهایمان و در برخوردهای‌مان و در نظام دادن‌های‌مان طوری عمل کنیم که انسانها حس کنند دارند به پای خودشان حرکت می‌کنند؛ آن‌هم نه یک احساس کاذب، بلکه یک احساس صادق.

 دو جور مدیریت هست: مدیریتی که اداره‌شونده‌ها را در یک مکانیسم قوی قرار می‌دهد و آنها چون ذرّاتی با یک مغناطیس نیرومند، اما  فاقد آگاهی، به دنبال مدیر حرکت می‌کنند. این مدیریت درخور یک جامعه انسانی و اسلامی نیست.

 یک نوع مدیریت هم هست که همیشه به اداره‌شونده‌ها #میدان می‌دهد که احساس کنند خودشان دارند فکر می‌کنند؛ خودشان دارند خلاقیت نشان می‌دهند؛ خودشان ابتکار و ابداع دارند و خودشان دارند حرکت می‌کنند. اما می‌دانند که حرکتهایشان باید به هم پیوسته باشد؛ تک نمانند. ایمان آورده‌اند به اینکه تک ماندن همان و باطل شدن و عاطل شدن و بی‌ثمر، یا کم ثمر شدن همان. این مدیریت پایدارتر است.


 در این راه باید خیلی خون دل خورد. یک معلم باید خیلی خون دل بخورد تا کلاس را طوری اداره کند که بچه احساس آزادی هم بکند. خیلی خون دل خوردن دارد و خیلی انسان باید در خودش سرمایه جمع کند تا بتواند این کار را بکند. ولی معلمان عزیز باید به عنوان یک معلمِ متعهد مسلمانِ انقلابی این کار را بکنند، والاّ از بچه‌ها مهره ساختن هنر نیست. از بچه‌ها مهره نسازید!

 منبع: کتاب نقش_آزادی_در_تربیت_کودکان

 اینجا زندان مدرسه نیست، اینجا  مکتب_اسلامی است