"مکتب اسلامی" گامی ست به سوی تحقق جامعه توحیدی."

شیوه آموزش صحیح خواندن ونوشتن

در مکتب اسلامی به جای اینکه به کلاس اوّلی‌ها حروف الفبا تدریس شود، و بچه‌ها تک تک حروف را در دفتر مشق‌شان بنویسند و بعد سراغ کلمه بروند، از همان ابتدا با بچه‌ها کلمه تمرین می‌شود. یعنی اینجا خبری از نوشتن حرف نیست، و بچه‌ها حروف را ضمن کلمات می‌آموزند.

برای اینکه دلیل و مبانی علمی این کار را بهتر بدانید ادامه این نوشتار را مطالعه کنید:

انسان به طور طبیعی و بر اساس فطرت و خلقت خود، ابتدا با کلیّت یک ساختار مواجهه و آشنا می‌شود؛ یعنی ساختمان کلّی آن شی یا موجود.

به عنوان مثال اگر انسان می‌فهمد که «دست» چیست، «دست»ی که در قالب یک ساختمان و هیئت کلی به نام «بدن» هست را می‌فهمد، چون او ابتدا بدن را به صورت کلی دیده و شناخته، و بعد به مرور زمان اجزائی که در آن کلّی هست را می‌شناسد.

برای اینکه واضح‌تر بشود، مثالی می‌زنم. شما برای اینکه یک منطقه‌ی کوچک مثل یک روستا را خوب بشناسید، بهترین راه این است که بر یک بلندی بروید و تمام روستا را در یک نما ببینید، این‌گونه مرز روستا، نمای کلی کوچه‌ها و زمین‌های کشاورزی و روستاهای همسایه را بهتر متوجه می‌شوید و در یک کلام، بهتر آن روستا را می‌شناسید؛

در قدم بعدی وقتی داخل روستا می‌شوید و قدم به قدم کوچه را گذر می‌کنید به شناختی کامل می‌رسید چون این جزئیات را با آن کلّی منطبق می‌کنید.

فرایند طبیعی یادگیری زبان مادری هم همینطوری است. کودک از نوزادی، با اجزای زبان آشنا نمی‌شود، با حروف الفبا آشنا نمی‌شود، با اجزای جمله آشنا نمی‌شود، بلکه با ساختار کلی جمله یا کلمات منفرد مثل اسامی آشنا می‌شود. لذا با این که خیلی راحت حرف می‌زند ولی هیچ وقت نمی‌داند فعل و فاعل چیست. حال که زبان را یاد گرفت در قدم بعدی باید اجزاء را هم یاد بگیرد ولی به عنوان قدم دوّم، نه اینکه از همان اوّل برای نوزاد کلاس ادبیات فارسی بگذاریم.

یادگیری خواندن و نوشتن نیز مثل یادگیری همان زبان مادری است. نباید اجزاء یک نوشته را به بچه‌ها آموزش داد، بلکه باید ساختار کلی یک کلمه را با او کار کرد.

چراکه انسان‌ها حروف الفبا را نمی‌نویسند، بلکه کلماتی را می‌نویسند که حروف الفبا جزئی از آن است، پس اگر کلّی را یاد بگیرند جزئی را در دل آن کلّی می‌آموزند، «کلمه» کلّ است و «حرف» جزء.

مثال دست و بدن که در ابتدای نوشتار توضیح دادم را به خاطر بیاورید. انسان اگر بدن را ندیده بود دست را نمی‌فهمید، ولی چون بدن را به عنوان یک هیئت کلّی دیده است، دست را می‌فهمد. شاید حکایت مولوی هم اینجا به درد بخورد که انسان‌هایی در اتاق تاریک هر کدام به بخشی از بدن فیل دست می‌زدند و تصوری اشتباه داشتند، چون نمی‌دیدند هیئت کلّی فیل را.

به همین خاطر باید به بچه‌ها کلمه‌ها را یاد داد نه حروف را. وقتی حکمت جو و دانش‌آموز کلمات سبحان و سیب و سارا و سلطان و سید را بنویسد، ناخودآگاه حرف سین را هم یاد می‌گیرد.

ما با آموزش حروف به بچه‌های‌مان فقط ذهن پاک و طبیعی آنها را خراب می‌کنیم و به او حُقنه می‌کنیم که بنویس «س»، س مثل سارا. در حالیکه اگر همان اوّل سارا را بنویسد خودش سین را می‌فهمد. ولی وقتی هنوز کلمات را نمی‌شناسد حروف را خیلی سخت می‌فهمد.

نتیجه‌ی این آموزش در مکتب اسلامی این است که بچه‌های کلاس اوّلی، بعد از گذشت تنها 4 ماه، خواندن و نوشتن را به طور کامل فرا گرفته‌اند.

هزینه‌ای ندارد، کافی است همین الآن با فرزندتان به مدت یک هفته این روش را تمرین کنید و به جای حروف، در دفتر مشقش کلمه بنویسید و به او بگویید از روی این کلمه بنویس و آن را بخوان، آن وقت خودتان نتیجه را خواهید دید.


۲۰ فروردين ۹۷ ، ۱۵:۱۴ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مصطفی موحدی

گفت وگو باآقایی که پا به سن گذاشته ولی جوان است

دیروز عصر، اول فروردین برایمان مهمان آمده بود.

وسط مهمانی یک‌گوشم به صحبت‌های مهمان بود و یک گوشم به صحبت‌های آقا در حرم امام رضا علیه السلام.


گاهی از فعالیت‌های مکتب اسلامی برای مهمان‌مان که جوان نبود و پا به سن گذاشته بود می‌گفتم؛


از اینکه مکتب اسلامی و مجموعه‌های مشابه در کشور، با #توکل به خدا و همت مردم و خانواده‌ها توانسته‌اند تحولی در تعلیم و تربیت کشور ایجاد کنند؛

از اینکه #تربیت_اسلامی را محقق کرده‌اند؛


از این گفتم که بچه‌های مکتب اسلامی به کمک خانواده‌ها، حتی برای #سلامت شهر هم دست به کاری زده‌اند کارستان، محصولات #ارگانیک تولید می‌کنند، هم محصولات #کشاورزی هم دام؛

حتی برای #اقتصاد_اسلامی و بدون ربای‌ش هم کارها کرده‌اند.


مهمان‌مان که جوان نبود و پا به سن گذاشته بود گفت: این کارها خوب است، ولی بالاخره برای جمعیت امروز این شهر و کشور این کارها پاسخگو نیست، محصول سالم و اسلامی و ارگانیک چون سودی تویش نیست شکست می‌خورد، تقاضا زیاد است و عرضه‌ی شما کم.


گفتم که وقتی این کار را شروع کردیم کم بودیم و حالا بعد از چندماه یک جامعه چندصدنفری هستیم و تازه خبرهایش هم به گوش‌مان می‌رسد که در فلان منطقه و فلان استان و شهر هم از این دست کارها شروع شده است، کارهای #آتش_به_اختیار.


گفت خیلی امیدواری! ما که امیدی نداریم ...


این را که گفت دیگر گوشم به صحبت‌های مهمان‌مان که جوان نبود و پا به سن گذاشته بود نبود، شش دانگ حواسم به صحبت‌های آقا بود آقایی که پا به سن گذاشته ولی جوان است، از خودباوری ملی می‌گفت و از اعتماد به نفس ملی و از جوانان:


«ما از اینها(جوانان) استفاده‌ی درستی نکرده‌ایم؛ امروز هم متأسّفانه استفاده‌ی درستی نمیکنیم. اینکه بنده اصرار دارم که جوانها هر جایی که دستشان میرسد خودشان کار کنند، #اقدام کنند، تأسیس کنند، #ابتکار کنند به‌خاطر این است. یک برنامه‌ریزیِ جامعی لازم است در کشور انجام بگیرد برای استفاده‌ از این مجموعه‌ی جوانی که ما در کشور داریم.


اینکه ما گفتیم «آتش به اختیار»، فقط مخصوص کارهای فرهنگی نیست، در همه‌ی زمینه‌هایی که برای پیشرفت کشور مؤثّر است جوانها میتوانند نقش‌آفرینی کنند. این یکی از امکانات ما است.»


  #مقام_معظم_رهبری 

 مورخ:۱۳۹۷/۱/۱


۰۴ فروردين ۹۷ ، ۱۱:۲۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مصطفی موحدی

چرا یابد نظام آموزشی متحول شود؟

  اصلاً دلیل این تحول چیست؟

 آخر، بیخودی و بی‌دلیل که انسان یک چیزی را متحول نمی‌کند. چرا می‌خواهیم #تحول ایجاد کنیم؟


 دلیل ساده‌اش این است که نظام کنونی #آموزش_و_پرورش ما #توانائی لازم را برای #تربیت نسلهای گوناگون ما نشان نداده است. 


  علت هم در درجه‌ی اول این است که این نظام و این تشکیلات، #وارداتی است؛ برخاسته‌ی از #نیازهای_درونی ما نیست.


  خیلی چیزهای دیگر ما هم متأسفانه همین جور بود. #اقتصاد ما، #معماری ما، زندگی عرفی و فرهنگی ما و خیلی چیزهای دیگر ما به خاطر #خیانت یا #بدفهمی نخبگان سیاسی دوران‌های #طاغوت، به این بلا مبتلا شد.


  خب، الحمدللَّه #انقلاب_اسلامی آمد مسیر را عوض کرد. ما آمدیم به سمت #خودجوشی، #خوددانی و #خودفهمی؛


 لیکن هنوز بسیاری از بنیانها به همان حال سابق موجود است؛ از جمله همین مسئله‌ی آموزش و پرورش.


 #مقام_معظم_رهبری 

  #تحول 

 مورخ:۱۳۹۰/۰۲/۱۴

۲۴ اسفند ۹۶ ، ۱۷:۱۲ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مصطفی موحدی

دنیا امروز در راه بدی حرکت میکند

در وضعیت بدی قرار دارد؛ اخلاقیات در دنیا پامال شده است. ملتها دارند چوب این انحطاط اخلاقی را میخورند، و متفکران ملتها متوجه به این ضایعه‌ی بزرگ هستند؛ رنج میبرند، اظهار میکنند؛ در کلمات آنها هست.

میتوان در صراطی حرکت کرد که برای بشریت مایه‌ی نجات باشد. این سرنوشت هولناکی که در مقابل #بشریت است، این سرنوشت را میشود تغییر داد؛ قدم اول این است که ما در خودمان آن حرکت بزرگ را، آن #تحول عظیم را به وجود بیاوریم. از #تعلیم_و_تربیت شروع میشود.

وظیفه سنگین است، راه طولانی است، کار دشوار است؛ اما انتهای راه، روشنائی و نورانیتِ داده شده‌ی از طرف پروردگار به چشم میخورد؛ انسان این را می‌بیند. انتهای راه، روشن است؛ افق روشن است؛ میتوان این راه را بخوبی طی کرد.


  #مقام_معظم_رهبری 

  #تحول 

📅۱۳۸۹/۰۲/۱۵

۲۲ اسفند ۹۶ ، ۱۵:۲۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مصطفی موحدی

نظام اموزشی تقلیدی و کهنه است

#نظام آموزش و پرورش ما یک نظام تقلیدی و کهنه‌است؛ دو تا خصوصیت بد در او هست.


اولاً، از روز اولی که نظام #آموزش_و_پرورش را در دوران سیاه #پهلوی و اندکی پیش از آن بر کشور حاکم کردند، نیازها و سنتهای کشور را در نظر نگرفتند. #تقلیدی محض بود؛ این یک. 


دوم اینکه همان هم #کهنه است. خودِ آن کسانی که یک روزی مرجع تقلید مسئولان وابسته‌ی کشورِ ما قرار گرفتند، امروز از این روشها عبور کرده‌اند و روشهای تازه‌تری را آورده‌اند؛ اما ما چسبیده‌ایم به همان روشهای قدیم! #تحول لازم است.


امروز خوشبختانه #فرصت برای این کار فراهم است؛ کشور دارای استقرار است؛ نظام، امن و مطمئن است؛


اینی که وزیر محترم گفتند که ما روی این مسئله فکر کردیم، کار کردیم، بسیار خوب است؛ مورد تقدیر است؛ لیکن باید اجرائی شود، باید پیش برود، باید به مرحله‌ی #عمل برسد؛ #شجاعت لازم دارد، #اقدام لازم دارد.


  #مقام_معظم_رهبری 

 #تحول #تحقق

مورخ: ۱۳۸۸/۰۲/۰۹

۲۱ اسفند ۹۶ ، ۱۵:۴۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مصطفی موحدی

ما تا کنون اسلام را آنطور که هست پیاده نکردیم

  من از خدای تبارک و تعالی می خواهم که این ریشه های گندیده ای که از آن رژیم مانده است با دست توانای ملت و جوانان برومند ما قطع شود.


  ما راه را به آخر نرساندیم،ما تاکنون اسلام را به آنطور که هست پیاده نکردیم،تا اینجا که ما رسیدیم فقط دست چپاولگران را و دست اجانب را تا حدودی از کشور خودمان و از خزائن خودمان قطع کردیم و دزدهای کشور را بیرون راندیم.


  توطئه ها باز هست ریشه های فاسد بازهست باید با همت شما جوانان ملت این توطئه خنثی شود و این دست های فتنه انگیز قطع شود.

#امام_سید_روح_الله_موسوی_خمینی 

#صحیفه_امام 

#امام_خمینی 

📚صحیفه نور ، جلد ۶ ، صفحه ۴۷ 

 بیانات امام خمینی (ره) در جمع عشایر ایلام 

  مورخ: ۱۳۵۸/۰۲/۰۱

۲۱ اسفند ۹۶ ، ۱۵:۴۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مصطفی موحدی

نقش آزادی درتربیت کودکان

   به چه قیمت این آدمک‌های مصنوعی و ظریف را می‌سازید! 


  حالا شما، اى پدر و اى مادر، مى خواهى درباره فرزندت چگونه نقشى داشته باشى؟ و شما اى معلم و شما اى مربى، مى خواهى درباره این دخترکان و پسرکان چگونه نقشى داشته باشى؟


   آیا شما مى خواهى سلب کننده آزادى و #اختیار بچه‌ها باشى، و تازه اسمش را بگذارى دلسوزى و تربیت؟! من خیلى #پدر خوبى هستم؛ نمى گذارم بچه‌ام چپ و راست برود و خطا بکند! خیلى #مادر دلسوزى هستم، آن قدر مراقب کوچکترین حرکات بچه‌ام هستم که نمى گذارم این طرف یا آن طرف برود


  چه مدرسه خوبى! آن قدر مراقب بچه‌ها هستند که بچه‌ها امکان تخطّى از این طرف و آن طرف ندارند! آفرین بر من و تو مسلمانِ پیرو قرآن که این قدر #کج فکر مى کنیم! 


 و تو #معلم و #مربى مى خواهى این بچه را مجبور کنى مؤمن و خوشرفتار باشد؟ قیمت این آدمکهاى مصنوعىِ ظریفِ زیباىِ دلربا از قیمت یک مجسمه قشنگ بیشتر نخواهد بود.  


 #شهید_آیت_الله_بهشتی 

📚 کتاب #نقش_آزادی_در_تربیت_کودکان ص۹

۱۹ اسفند ۹۶ ، ۱۸:۰۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مصطفی موحدی

نظام اموزشی تقلیدی وکهنه است


#نظام آموزش و پرورش ما یک نظام تقلیدی و کهنه‌است؛ دو تا خصوصیت بد در او هست.


اولاً، از روز اولی که نظام #آموزش_و_پرورش را در دوران سیاه #پهلوی و اندکی پیش از آن بر کشور حاکم کردند، نیازها و سنتهای کشور را در نظر نگرفتند. #تقلیدی محض بود؛ این یک. 


دوم اینکه همان هم #کهنه است. خودِ آن کسانی که یک روزی مرجع تقلید مسئولان وابسته‌ی کشورِ ما قرار گرفتند، امروز از این روشها عبور کرده‌اند و روشهای تازه‌تری را آورده‌اند؛ اما ما چسبیده‌ایم به همان روشهای قدیم! #تحول لازم است.


امروز خوشبختانه #فرصت برای این کار فراهم است؛ کشور دارای استقرار است؛ نظام، امن و مطمئن است؛


اینی که وزیر محترم گفتند که ما روی این مسئله فکر کردیم، کار کردیم، بسیار خوب است؛ مورد تقدیر است؛ لیکن باید اجرائی شود، باید پیش برود، باید به مرحله‌ی #عمل برسد؛ #شجاعت لازم دارد، #اقدام لازم دارد.


 #مقام_معظم_رهبری 

 #تحول #تحقق

 ۱۳۸۸/۰۲/۰۹


۱۶ اسفند ۹۶ ، ۱۵:۰۳ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مصطفی موحدی

اینجا خبری از حضور وغیاب کلاسی نیست

در #مکتب_اسلامی حضور بچه‌ها در کلاس از #ترس ثبت #غیبت و مواخذه شدن نیست بلکه با #شوق و علاقه‌ی درونی در کلاس‌ها و برنامه‌ها حاضر می‌شوند نه با یک #اجبار_بیرونی به اسم #حضور_و_غیاب.


  پایبندی به حضور در کلاس درس، زمانی در وجود #انسان تثبیت می‌شود که از درون بجوشد و خود انسان احساس کند که عدم پاینبدی‌اش به ضررش است.


  هنگامی که مبنای حضور در کلاس ترس و اجبار باشد، آن ترس و اجبار که برداشته شود #دانش_آموز سر کلاس درس حاضر نمی‌شود، امّا اگر از #علاقه_درونی باشد، از تعطیل شدن کلاس و #مدرسه هم ناراحت می‌شود.


  این علاقه و #جوشش_درونی هم حاصل نمی‌شود جز با اینکه انسان را موجودی دارای #اختیار بدانیم و او را مجبور نکنیم، او را از بیرون #مدیریت نکنیم.


  اشکال اساسی دقیقاً همینجا صورت می‌گیرد که انسانی که خدای متعال او را مختار (به معنای بین الجبر و التفویض) آفریده است چرا باید در یک اجبار و مدیریت از بیرون قرار گیرد؟

او باید با اختیار خودش کاری را انجام بدهد و #خانواده و #معلم او را در انتخاب‌هایش #هدایت کنند.

    امّا در مکتب اسلامی به جای حضور و غیابی که کاملاً اشتباه و غلط است، از بچه‌ها #تفقد حال می‌کنیم، و جویای احوالشان می‌شویم.


  تفقد به این شکل است که هر کسی اوّل صبح اسمش را داخل برگه‌ای می‌نویسد و آن را به معلمش تحویل می‌دهد و در این پیگیری و تفقد هم هیچ مواخده‌ای نیست و واقعاً بر اساس این تفقّد امتیازی از کسی سلب یا به کسی اعطاء نمی‌شود و صرفاً برای این است که اگر کسی غیبت داشت یا تاخیر، جویای حالش بشویم نه چیزی دیگر.


  به عنوان مثال وقتی متعلمی دیر به مکتب می‌آید، معلم تفقدی از حالش می‌کند و علّت دیرآمدنش را می‌پرسد تا اگر مشکلی برای تاخیرش بوده سعی در برطرف کردنش کند.

آنوقت دیگر #متعلم احساس #ترس و #استرس ندارد از اینکه دیر به کلاس بیاید.


  با این روش حتی در مواردی متعلم به خاطر دیر آمدنش #تشویق هم شده است، آن هم وقتی است که مثلا به خاطر امر مهمی مثل کمک در کار #پدر و #مادر نتوانسته است به موقع در مکتب حاضر شود.

  جالب اینکه برخی از بچه‌هایی که سال‌های گذشته در #آموزش_و_پرورش و تحت حضور و غیاب اجباری درس خوانده بودند وقتی وارد ساختار مکتب اسلامی شدند، در ابتدا به ظاهر کمی دچار #بی_نظمی شدند و مثلا خواب می‌ماندند و دیر به مکتب می‌آمدند.

  امّا بعد از گذشت چند روز، خودشان احساس کردند که دیر خوابیدن و دیر بلند شدن باعث شده که از برنامه‌های اوّل صبحِ مکتب محروم شوند، و چون تمام برنامه‌های مکتب اختیاری است، با یک علاقه‌ی درونی و بدون #اجبار_از_بیرون و البته با #صبر و #حوصله‌ی خانواده و معلّم، اوّل صبح در مکتب حاضر می‌شدند.


  کم‌ترین ارمغان این نگاه، از بین رفتن ترس و استرس و ایجاد شوق فراوان برای حضور در مکتب اسلامی است.

۱۴ اسفند ۹۶ ، ۲۰:۰۲ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مصطفی موحدی

هزینه های مکتب اسلامی ازکجا تامین میشود

  در برنامه‌های مکتب اسلامی، برای تامین هزینه‌های مالی برنامه‌ها مثل سفرها و ... هیچ وقت اجباری برای پرداخت از طرف خانواده‌ها نیست.


 فضای مکتب به گونه ای طراحی شده است که هر خانواده به صورت داوطلبانه هر مقدار که بخواهد در تامین هزینه‌ها شریک می‌شود، و با توکّل به خداوند تاکنون برای هزینه‌ها مشکلی نبوده است.


  برای مشارکت داوطلبانه خانواده‌ها تدابیری اندیشیده شده است مثل صندوق #قرض‌الحسنه، فعالیت‌های #اقتصادی و ... که به صورت مفصل در یادداشت‌های بعدی منتشر خواهد شد، امّا گوشه‌ای از این #مشارکت را در یادداشت یکی از #بانوان مکتب اسلامی بخوانید:


  دیروز جلسه #امت_واحده بود. مسئول واحد خواهران مکتب اسلامی جلسه را اینجوری شروع کرد:

«قراره آخر هفته، دخترای #مکتب_اسلامی رو ببریم به یه #سفر. توی این سفر، با خانم #خیرالنساء صدخروی دیدار داریم که زمان جنگ، بانی کمک‌های پشت جبهه توی روستاشون بودن، دو روز هم توی همون مکان، #اعتکاف_علمی داریم تا بچه‌ها به درس‌هاشون برسن.

خب؛ از طرفی این سفر هزینه‌هایی رو داره، از طرف دیگه ما دوست نداریم خانواده‌ای به خاطر نداشتن هزینه، مانع اومدن فرزندش به سفر بشه. به نظر شما چی کار می‌تونیم انجام بدیم؟ راهکار شما چیه؟»


  یکی از مادرها گفت:

«خب به جای هزینه، مواد غذایی خشک از بچه‌ها بخواین. مثلا همه برنج و حبوبات و ...  بیارن، اونجا همه رو جمع کنین و براشون بپزین.»


 عده‌ای در جوابش گفتند: 

«هزینه‌ش رو بدیم راحت تره. مگه بچه‌هامون توی خونه‌ی خودمون همون غذا رو نمی‌خورن؟ مگه توی خونه براشون هزینه نمی‌کنیم؟ حالا هزینه اون دو روز رو می‌دیم به مکتب.»


  یکی دیگر از مادرها گفت: 

«من صبحانه‌ی روز جمعه‌شون رو به عهده می‌گیرم.»

آخرِ جلسه هزینه‌ی یک وعده عدسی رو نقداً به ما دادند.


  یکی هم گفت: 

«توی این دو روز، هر چی نون نیاز داشتین، من تقبل می‌کنم.»


  یکی دیگر هم مواد اولیه‌ی یک وعده‌ی دیگر را قبول کرد.

در نهایت هم یکی از مادرها پیشنهاد داد که هزینه‌ای برای اردو تعیین بشود، هر کس توانش را داشت بپردازد. هزینه‌ی آن چند نفری که نتوانستند بپردازند را ما بین خودمان قسمت می‌کنیم؛ البته اینکه چه کسی پرداخت کرده یا چه کسی پرداخت نکرده گفته نمی‌شود. 


  دغدغه‌ای بود که امروز در دل امت واحده حل شد. خدا را شکر

۱۳ اسفند ۹۶ ، ۱۵:۵۰ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مصطفی موحدی